حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد و بیست و هفتم
زمان ارسال : ۱۱۰ روز پیش
برایم عجیب بود که امین و مجید و شکوه یکدفعه با هم توی زندگیام پیدایشان شده بود. اما این بار دیگر سوگل نبود. رو به امین گفتم:
ـ تو پشیمونی امین. نیستی؟
ـ به همتون حق میدم که منو نبخشین.
خیلی دلم بهش سوخته بود. یک مشت قرص از جیبش در آورد و نشانم داد:
ـ با اینا خودمو آروم میکنم. دقیقاً به حال اون روزای سوگل افتادم که از دست من به اینا پناه آورده بود.
ـ از سوگل خبر دار
اطلاعیه ها :
عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.
توجه کنید :
سلام به همه خوانندگان عزیز
رمان "حسرت با هم بودن" با اجازه نویسنده و ناشر در این برنامه در حال پارتگذاری است.
این کتاب توسط انتشارات پیکان به چاپ رسیده و میتونید نسخه چاپی این کتاب رو هم از انتشارات ذکر شده خریداری کنید.
Zarnaz
۲۱ ساله 10عالییی عالی دمت گرمممم گل کاشتی مرضیه جونم ❤️💋